جدول جو
جدول جو

معنی نابود کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نابود کردن(صَ کَ /کِ دَ)
نیست کردن. معدوم کردن. ناپیدا کردن. (ناظم الاطباء). افناء. اطاحه. استهلاک. (منتهی الارب). اعدام. محو کردن. ازبین بردن. از میان برداشتن. فانی کردن:
هر چند که شاه نامور باشد
نابود کنی نشان و نامش را.
ناصرخسرو.
بود من نابود کرد و یاد من نسیان گرفت.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
نابود کردن
لتدميرٍ
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نابود کردن
Annihilate, Obliterate
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نابود کردن
anéantir
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نابود کردن
ทำลาย , ทำลาย
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
نابود کردن
تباہ کرنا , تباہ کرنا
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به اردو
نابود کردن
להשמיד
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به عبری
نابود کردن
memusnahkan, menghancurkan
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نابود کردن
annientare
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نابود کردن
aniquilar
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نابود کردن
zniszczyć
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
نابود کردن
уничтожать
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به روسی
نابود کردن
знищувати
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نابود کردن
vernietigen
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
نابود کردن
vernichten
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
نابود کردن
नष्ट करना , नष्ट करना
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به هندی
نابود کردن
aniquilar
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نابود کردن
ধ্বংস করা , ধ্বংস করা
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
نابود کردن
yok etmek
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نابود کردن
없애다 , 완전히 파괴하다
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
نابود کردن
kuangamiza
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نابود کردن
消灭 , 摧毁
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به چینی
نابود کردن
駆逐する , 完全に破壊する
تصویری از نابود کردن
تصویر نابود کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناورد کردن
تصویر ناورد کردن
جولان کردن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تباه کردن ناگوارساختن: بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش. (شا) مقابل خوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابودکردن
تصویر نابودکردن
نیست کردن معدوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندود کردن
تصویر اندود کردن
اندودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسور کردن
تصویر ناسور کردن
خراشیدن زخم پیش از پخته شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
کاربدکردن خطاکردن: بامید بیشی نداد و نخورد خردمند دانه که ناخوب کرد. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
Nominate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nomear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
номинировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
номінувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی